بازدید امروز : 272
بازدید دیروز : 62
صلح کل:
بعضی ها می خواهند صلح کل باشند. گفتگوی تمدن ها با این نگرش آغاز شد. هانتینگتن نظریه پرداز آمریکایی که به تازگی مرده است، نظریه جنگ تمدن ها را مطرح کرد. به نظر من حرف این آمریکایی درست تر بود از حرف آقای خاتمی که می خواست صلح کل باشد. شیطان که نمرده و اولیای شیطان و طاغوت ها که نمرده اند تا صلح کل برقرار شود.
تا ولایت شیطان هست و تا شیاطین کوچک و بزرگ هستند، صلح کامل برقرار نمی شود. تمامی صلح ها و آتش بس ها مقطعی و نسبی است.
در کل تاریخ همواره جنگ میان طرفداران خدا و هواداران شیطان وجود داشته و هیچ کدام حاضر نشدند تسلیم دیگری شوند. ما باید جبهه خودمان را روشن کنیم که از اولیای خدا و تابع آنها هستیم یا تحت ولایت شیطانیم.
یکی از کارهایی که اصلاح طلب ها می خواهند انجام بدهند و در آن هشت سال کذایی دنبال کردند، این است که می خواستند مرزها را کمرنگ کنند و دو جبهه را به هم نزدیک کنند، الان هم همین استراتژی را دنبال می کنند. می خواهند نزاع را از میان بردارند و برای مردم صلح به ارمغان بیاوردند و خوش و خرم زندگی کنند، ولی دیدید که نزدیک بود عزت انقلابی و دانش هسته ای را که با زحمت و خون شهدا بدست آمده بود از دست بدهیم.
البته صلح کل بودن تصور جالبی است، ولی مبنای فکری ساده اندیشانه ای دارد و امکان پذیر نیست. هیچوقت آمریکا و دشمنان اسلام دست از دشمنی و اعتقادات شان بر نمی دارند و حاضر نیستند با ما مدارا کنند و ما رو تحمل کنند.
اگر ما بخواهیم با آنها همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم این ما هستیم که باید دست از اعتقادات مان برداریم، کوتاه بیاییم و به طرف آنها برویم و منافع آنها را تامین کنیم.
این ساده اندیشی است که فکر کنیم آنها از دشمنی شان نسبت به مسلمانان دست برمی دارند و با ما کنار خواهند آمد و روزی می رسد که کاری به کار ما نداشته باشند و با ما از درب دوستی برآیند.
نه البته ممکن است با قدرت گرفتن ایران آنها ببینند مصلحت در این است که به ظاهر دشمنی نکنند ، با زبان زور صحبت نکنند و دم از گفتگو و روابط دیپلماتیک بزنند، ولی این حالتی است که با قدرت بدست می آید و تسلیم ناچاری آنها است. نه اینکه فکر کنیم با ما دوست شده اند و کوتاه آمده اند.
ما در دو جبهه زندگی می کنیم و این یک جنگ استراتژیک تاریخی است که همواره درگیر بوده است و به لحاظ کلی مصلحت هم همین است که این درگیری باشد.
ما از جهتی باید از وجود این دشمنی و درگیری خرسند باشیم، زیرا انسان با این درگیری بزرگ شده و رشد کرده است. اگر این معارضه و تضاد و تعارض نبود، رشد انسان در طول تاریخ متوقف می شد.
اسلام با درگیری با اندیشه های کفر و شرک حقانیت توحید را اثبات می کند و شیعه با وجود اهل سنت می تواند کارکرد حقیقی خود را بروز دهد و حق بودن خود را آشکار نماید.
برخورد و تضارب آرا و عقاید در کل به نفع بشر است، ولی این باعث نمی شود که ما با دشمن خود مهربان باشیم و اشداء علی الکفار و رحماء بینهم را فراموش کنیم و غافل و آسوده بنشینیم و صلح کل شویم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید